جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 21)
اساس
اساس بودن
اساس موضوع
اساس ندارد
اساسا
اساسنامه
اساسی
اساطیر
اسافل ناس
اسامبلاژ
اسامی
اسانس
اسب
اسب آبی
اسب آموزی
اسب ابرش
اسب ابلق
اسب ابلق خاکستری
اسب اپلوسا
اسب اخته
اسب اصلاح نژاد
اسب اصیل
اسب بارکش
اسب بالدار
اسب بان
اسب بخار
اسب پیر و وامانده
اسب تازه نفس
اسب تخم کشی
اسب تخم گیری
اسب تروی
اسب تک شاخ
اسب تندرو
اسب تهیه کردن
اسب جنبان
اسب جنگی
اسب چران
اسب چوبی بچگانه
اسب چهره
اسب دادن به
اسبدار
اسب دریایی
اسبدوانی
اسب دوانی با مانع
اسبدوست
اسب را چیز خورکردن
اسب را دارو دادن
اسب راهوار و رام
اسب رژه و مراسم تشریفاتی
اسب ریزاندام
اسب زهوار دررفته
اسب سان
اسب سبک و پرطاقت
اسبسوار
اسب سوار مسلح
اسبسواری
اسب سواری و باری
اسب سوغانی
اسب عربی
اسب قزل
اسب کار
اسب کاری
اسب کالسکه و سواری
اسب کرایه ای
اسب کرند
اسب کوتوله شتلند
اسب کوچک
اسب کوهی
اسب گله داران
اسب گهگیر
اسب مانند
اسب مسابقه
اسب نر
اسب نیمه رام
اسب و کالسکه و نوکران
اسب وامانده
اسب وامانده و بی ارزش
اسب وحشی
اسب ویژه گاوچرانان
اسب هرکاره
اسباب
اسبابآلات
اسباب آمرزش
اسباب اصلاح کننده
اسباب اعمال فشار
اسباب امرار معاش
اسباب ایجاد مضیقه و دست تنگی
اسباببازی
اسباب بازی جنباندنی
اسباب بچه
اسباب برشته کننده
اسباب تفریح
اسباب توالت
اسباب جردهنده
اسباب چاک دهنده
اسباب چوبی و جلادار
اسبابچینی
اسباب حرف شدن
اسباب حمام و توالت
اسباب خانه
اسباب خجلت
اسباب خنده
اسباب رضایت
اسباب زحمت
اسباب سابنده و شوینده
اسباب سفر
اسبابسفره
اسباب شکنجه
اسباب کار
اسبابکشی
اسباب کشی کردن
اسباب لازم برای کشیدن خط آهن
اسباب لازم برای نرده سازی
اسباب منزل
اسباب مهار
اسباب و آلات
اسباب و ابزار
اسباب و اثاثیه گذاشتن در
اسبان
اسبر شدن
اسبق
اسبق بودن
اسبله
اسبی
اسپ
اسپارتی
اسپاسم
اسپاسمی
اسپاش
اسپاگتی
اسپانیا
اسپانیایی
اسپانیایی و پرتغالی
اسپانیولی
اسپرانتو
اسپرت
اسپرتی
اسپرتیم
اسپرز
اسپرزه
اسپرس
اسپرک
اسپرم
اسپرم کش
اسپری
اسپری زدن
اسپریتزر
اسپریس
اسپریس صحرایی
اسپرین
اسپنابیفیدا
اسپناج
اسپند
اسپنددانه
اسپندکس
اسپندیار
اسپورتی
اسپوک
اسپومونی
اسپویلر
اسپید
اسپیروشت
اسپیروکت
اسپیره
اسپیریچوال
است
است انگشت
استا
استا شدن
استاپ
استات
استات سلولز
استاتیت
استاخی
استاد
استاد دانشگاه
استاد دایم دانشگاه
استاد راهنما
استاد رسمی دانشگاه
استاد شدن
استاد شطرنج
استاد علم بدیع
استاد کاری بودن
استاد مهمان
استادان دانشکده
استادانه
استادکار
استادکاری
استاده
استاده کردن
استادی
استادیار
استادیوم
استار
استارت
استارت زدن
استارتاپ
استارتر
استارشید
استارگان
استارگان بزرگ خرس
استارگان قنطورس
استارگان کوچک خرس
استارگانی
استاره
استاری
استارین
استاژ
استاژ دادن
استافیلوکوک
استاک
استالاکتیت
استام
استامبول
استامپ
استامپ زدن
استامینوفن
استان
استان استرالیای غربی
استان البرتا
استان انتاریو
استان اولستر
استان بریتیش کلمبیا
استان ساسکاچوان
استان شین جیانگ
استان کبک
استان مانی توبا
استان نووسکوشیا
استان نیوبرونزویک
استان نیوساوت ولز
استانبول
استاندار
استاندگی
استاندن
استانده
استانده کردن
استانده وقت کوهستانی
استاندی
استانه
استانی
استانیلید
استاوت
استئوپروز
استبداد
استبدادگرای
استبدادی
استبعاد
استبعادی ندارد
استپ
استتار
استتار با دود
استتار کردن
استتار کننده
استتاری
استتین
استثمار
استثمار پذیر
استثمار کردن
استثمار کننده
استثمارآمیز
استثمارگرانه
استثماری
استثنا
استثنا قایل شدن
استثنائ کردن
استثنائاً
استثناپذیر
استثنایی
استجابت
استجاره
استجاری
استجازه
استحاله
استحداث
استحسان
استحصال
استحضار
استحضار داشتن
استحقار
استحقاق
استحقاق داشتن
استحکام
استحکام بخشیدن
استحکامات
استحکامات خاکی
استحکامات فرعی
استحمام
استحمام با ابر حمام
استحمام کردن
استخاره
استخاره کردن
استخدام
استخدام آزاد
استخدام تحمیل کردن
استخدام کردن
استخدام کردن هنرپیشه
استخدام کننده
استخدام ورزشکاران حرفه ای
استخر
استخر آسیاب
‹
1
2
...
18
19
20
21
22
23
24
...
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
glasses
glass
ticket
taxi
wheel
boat
water
pail
cafe
trousers
bedroom
table
nose
bird
elephant
box
money
towel