با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

یخ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • آب منجمد
  • فونتیک فارسی

    yakh
  • اسم
    ice, icicle
    • - قالب یخ

    • - a block of ice
    • - یخچال ما برای یخ و سبزیجات دو جای مجزا دارد.

    • - Our refrigerator has two separate compartments for ice and vegetables.
  • سرد، دارای یخ
  • فونتیک فارسی

    yakh
  • صفت
    cold, icy
    • - هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می‌زد.

    • - It was hot and I was craving for a glass of ice water.
    • - فرو بردن دستش در آب یخ او را به لرزه انداخت.

    • - The immersion of his hand in the icy water made him shudder.
  • لوس، بی‌مزه، نچسب
  • فونتیک فارسی

    yakh
  • صفت
    insipid, silly, dull
    • - یخ کنی با این شوخی‌هایت!

    • - You and your insipid jokes!
    • - فیلم خیلی یخ با موضوعی قابل‌پیش‌بینی و بازی‌هایی معمولی بود.

    • - The movie was so insipid, with a predictable plot and unremarkable acting.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد یخ

ارجاع به لغت یخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/یخ

پیشنهاد بهبود معانی