Safe Conduct

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun uncountable
  اجازه‌ی عبور، حق عبور، امنیت عبور (از منطقه نظامی یا منطقه‌ی اشغالی)
  • - a guarantee of safe conduct signed personally by The President
  • - ضمانت اجازه‌ی عبور که شخصاً توسط رئیس جمهور امضا شده است

  • - The refugees were escorted by armed guards to ensure safe conduct to the neighboring country.
  • - محافظان مسلح پناهجویان را اسکورت کردند تا از امنیت عبور به کشور همسایه اطمینان حاصل کنند.
• noun
  جواز عبور، پروانه‌ی عبور
  • - The diplomat was provided with a safe-conduct to ensure her security during the negotiations.
  • - برای اطمینان از امنیت این دیپلمات در طول مذاکرات، جواز عبور برای او صادر شد.

  • - The government issued a safe-conduct to the journalist to allow him access to the restricted area.
  • - حکومت برای این روزنامه‌نگار پروانه‌ی عبور صادر کرد تا به او اجازه‌ی دسترسی به منطقه‌ی ممنوعه را بدهد.