harmony, agreement, compatibility, concord, suitability
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جوری رنگها در نقاشی مسحورکننده بود.
The harmony of colors in the painting was captivating.
جوری نظرات اعضای تیم برای موفقیت بسیار مهم بود.
The harmony of opinions among the team members was crucial for success.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جوری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جوری