Caulk

kɒːk kɔːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adverb
    ( calk =) شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، بتونه‌گیری کردن، درز گرفتن، آب‌بندی کردن
    • - This leaky boat needs caulking.
    • - این زورق (قایق) پُرسوراخ نیاز به درزگیری دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد caulk

  1. verb Seal with caulking
    Synonyms: calk
  2. noun A waterproof filler and sealant that is used in building and repair to make watertight
    Synonyms: caulking

ارجاع به لغت caulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caulk

لغات نزدیک caulk

پیشنهاد بهبود معانی