فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉
بیا تولد

    Overplay

    ˌoʊvərˈpleɪ ˌəʊvəˈpleɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    • verb - transitive
      (در ایفای نقش) غلو کردن، فزون‌کاری کردن، بسیار‌گری کردن، در انجام کاری زیاده‌روی کردن، توانایی خود را دست بالا گرفتن، مبالغه کردن
    • verb - transitive
      (در بازی ورق و قمار) گشاد بازی کردن، بلوف زدن، (چیزی را) بیش از آنچه که هست جلوه دادن
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد overplay

    1. verb be dramatic
      Synonyms: accent, accentuate, blow out of proportion, dramatize, exaggerate, get carried away, ham it up, hyperbolize, labor at, lay it on thick, magnify, maximize, mug, overact, overdo, overdraw, overemphasize, overstate, overstress, overuse, overwork, point up, show off, stretch
      Antonyms: play down

    Idioms

    • to overplay one's hand

      گشاد بازی کردن، بیش از امکانات خود تعهد یا مخاطره پذیرفتن

    ارجاع به لغت overplay

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «overplay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overplay

    لغات نزدیک overplay

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری