فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Telly

ˈteli ˈteli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tellies

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: tele

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable informal C1
    انگلیسی بریتانیایی تلویزیون
    • - The telly in the living room is not working properly.
    • - تلویزیون اتاق نشیمن به‌درستی کار نمی‌کند.
    • - Every night after dinner, Grandpa likes to unwind in front of the telly.
    • - هر شب بعداز شام، پدربزرگ دوست دارد جلوی تلویزیون استراحت کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد telly

  1. noun An electronic device that receives television signals and displays them on a screen
    Synonyms: television receiver, television, television-set, tv, tv-set, idiot-box, boob-tube, goggle-box

ارجاع به لغت telly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «telly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/telly

لغات نزدیک telly

پیشنهاد بهبود معانی