فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉
بیا تولد

    Wangle

    ˈwæŋɡl ˈwæŋɡl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun verb - transitive
      تلولو خوردن، به حیله متوسل شدن، لرزاندن
      • - He wangled me into loaning him money.
      • - با کلاشی از من پول قرض گرفت.
      • - to wangle accounts
      • - در حساب‌ها دست بردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد wangle

    1. verb To make, achieve, or get through contrivance or guile
      Synonyms: finagle, get, engineer, obtain, fake, manipulate, falsify, worm, contrive, finesse, acquire, extricate, fudge, juggle, maneuver, procure, wiggle, wriggle, cook, manage, misrepresent
    2. noun An instance of accomplishing something by scheming or trickery
      Synonyms: wangling

    ارجاع به لغت wangle

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wangle

    لغات نزدیک wangle

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری