فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Weigh In

ˈweɪɪn weɪɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    weighed in
  • سوم شخص مفرد:

    weighs in
  • وجه وصفی حال:

    weighing in

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    ورزش وزن شدن، وزن‌کشی کردن (در مسابقات و...)
    • - The boxers will weigh in before the fight to ensure a fair match.
    • - بوکسورها قبل‌از مبارزه وزن می‌شوند تا یک مسابقه‌ی عادلانه تضمین شود.
    • - The jockey must weigh in before the race to comply with the regulations.
    • - سوارکار باید قبل‌از مسابقه وزن شود تا از مقررات پیروی کند.
  • phrasal verb informal
    در بحث شرکت کردن، اظهارنظر کردن، نظر دادن، مداخله کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن
    • - She decided to weigh in on the heated debate and express her strong opinions.
    • - او تصمیم گرفت در بحث‌های داغ شرکت کند و نظرات مقتدرش را بیان کند.
    • - The expert was invited to weigh in on the matter and provide valuable insights to the team.
    • - از کارشناس دعوت شد تا در مورد این موضوع اظهارنظر کند و بینش‌های ارزشمندی را در اختیار تیم قرار دهد.
  • noun uncountable
    ورزش وزن‌کشی، عمل وزن کردن (در مسابقات)
    • - The wrestlers lined up nervously for the weigh-in before the tournament.
    • - کشتی‌گیران برای وزن‌کشی قبل‌از مسابقات با نگرانی در صف ایستادند.
    • - The weigh-in for the boxing match is scheduled for tomorrow morning.
    • - برنامه‌ی وزن‌کشی مسابقه‌ی بوکس قرار است فردا صبح باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت weigh in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weigh in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weigh-in

لغات نزدیک weigh in

پیشنهاد بهبود معانی