فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉
بیا تولد

    تیر به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    • فونتیک فارسی

      tir
    • arrow, beam, girder, post, pole, pile, shaft, shot, shootingpain, twinge, Mercury
    • Tir is the forth month of the Iranian calendar [has 31 days]
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد تیر

    1. اسم
    2. گلوله
    3. پیکان، خدنگ، سهم، ناوک
    4. گلوله فشنگ
    5. عطارد
    6. چوب
    7. سرطان
    8. تاریک، تیره، سیاه، کمرنگ
    9. بهره، بخش، حصه، قسمت
    10. چوب‌دار بام، دیرک (چادر، کشتی)، شاه‌تیر، حمال
    11. مرد اول بازی
    12. چوبک، وردنه

    ارجاع به لغت تیر

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تیر

    لغات نزدیک تیر

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری