فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

خاطرات به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • خاطره‌ها
  • فونتیک فارسی

    khaateraat
  • اسم جمع
    memories, reminiscences, diary
    • - تصویر مادرم خاطرات زیادی را زنده کرد.

    • - My mother's picture awoke many memories.
    • - خاطرات تلخ و شیرین جوانی من

    • - the bittersweet memories of my youth
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خاطرات

ارجاع به لغت خاطرات

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خاطرات» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خاطرات

لغات نزدیک خاطرات

پیشنهاد بهبود معانی