فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

خیال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • فکر، تصور
  • فونتیک فارسی

    khiyaal
  • اسم
    imagination, thought, imagery, vision, reflection, fancy, suspicion, ideal, notion, intention, whim, supposition, opinion
    • - اکبر کوشید آن خیال را از خود دور کند.

    • - Akbar tried to banish that thought.
    • - او این خیال را در سر می‌پروراند که روزی فرزند گم‌شده‌ی خود را خواهد یافت.

    • - He was cherishing the thought that someday he would find his lost child.
    • - خیال ثروت و قدرت در سر داشتن

    • - to have visions of wealth and power
    • - شعر او خیال همه را به خود جلب کرد.

    • - Her poem captured everyone's imagination.
  • وهم
  • فونتیک فارسی

    khiyaal
  • اسم
    illusion, delusion, apparition, phantom, phantasm, nonentity, hallucination
    • - خیال عظمت

    • - illusion of grandeur
    • - این فکر که پول می‌تواند خوشبختی را بخرد خیالی بود که اکثر مردم در سر داشتند.

    • - The idea that money can buy happiness is a delusion that many people hold.
  • تصویر
  • فونتیک فارسی

    khiyaal
  • اسم
    image, mind's eye
    • - در خیالم هنوز برادرم را می‌بینم.

    • - In my mind's eye, I can still see my brother.
    • - تصویر غروب آفتاب در ساحل در خیالم واضح بود.

    • - The image of the sunset at the beach was vivid in my mind's eye.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خیال

ارجاع به لغت خیال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خیال

پیشنهاد بهبود معانی