فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سرکش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • یاغی، عصیانگر
  • فونتیک فارسی

    sarkesh
  • صفت
    refractory, unruly, rebellious, recalcitrant, turbulent, insurgent, obstinate, intractable, insubordinate, mutinous, untamed, forward, unbowed, gamy, tearaway, ungovernable, wanton, rambunctious, vicious, wayward, mulish, unbroken, disobedient, stroppy, unyielding, stubborn, oblique
    • - دوشیدن شیر آن گاو سرکش دشوار بود.

    • - The gamy cow was hard to milk.
    • - بر امیال سرکش خود چیره شدن

    • - to subdue one's unruly desires
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سرکش

ارجاع به لغت سرکش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرکش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرکش

لغات نزدیک سرکش

پیشنهاد بهبود معانی