فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Baggy

ˈbæɡi ˈbæɡi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    baggier
  • صفت عالی:

    baggiest

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adjective
    بادکرده، شل، ول، کیسه‌ای متورم، قلنبه
    • - She got out of bed with baggy eyes.
    • - با چشمان پف کرده از بستر بلند شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد baggy

  1. adjective drooping
    Synonyms: billowing, bulging, droopy, flabby, floppy, ill-fitting, loose, oversize, roomy, sagging, slack, unshapely
    Antonyms: firm, fitting, tight

ارجاع به لغت baggy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baggy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baggy

لغات نزدیک baggy

پیشنهاد بهبود معانی