فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Iffy

ˈɪfi ˈɪfi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    دارای احتمالات زیاد، دارای لیت و لعل زیاد
    • - an iffy situation
    • - وضع نامعلوم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد iffy

  1. adjective uncertain
    Synonyms: capricious, chancy, conditional, dicey, doubtful, erratic, fluctuant, incalculable, in lap of gods, problematic, undecided, unpredictable, unsettled, up in the air, whimsical
    Antonyms: certain, definite, reliable, sure

ارجاع به لغت iffy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «iffy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iffy

لغات نزدیک iffy

پیشنهاد بهبود معانی