فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Incrust

ˌɪnˈkrəst ˌɪnˈkrəst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective adverb
    با قشر و پوست پوشاندن، دارای پوشش سخت کردن، قشرتشکیل دادن، (بر روی)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد incrust

  1. verb Form a crust or a hard layer
    Synonyms: encrust
  2. verb Decorate or cover lavishly (as with gems)
    Synonyms: encrust, beset

ارجاع به لغت incrust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incrust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incrust

لغات نزدیک incrust

پیشنهاد بهبود معانی