فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Ladybug

ˈleɪdiˌbəɡ ˈleɪdibɜːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    حشره‌شناسی کفشدوزک، پینه‌دوز
    • - The ladybug flew away as soon as I tried to touch it.
    • - به‌محض این‌که خواستم کفشدوزک را لمس کنم، پرواز کرد و رفت.
    • - There is a legend that says if a ladybug lands on you, it brings good luck.
    • - افسانه‌ای هست که می‌گوید اگر کفشدوزکی روی شما بنشیند، باعث خوش‌شانسی می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ladybug

  1. noun Small round bright-colored and spotted beetle that usually feeds on aphids and other insect pests
    Synonyms: ladybeetle, lady-beetle, ladybird, ladybird (beetle)

ارجاع به لغت ladybug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ladybug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ladybug

لغات نزدیک ladybug

پیشنهاد بهبود معانی