امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pappy

pappy pappy
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun plural
(عامیانه) پدر، بابا جان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
حریره مانند، آبکی و شل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pappy

  1. adjective Yielding easily to pressure or weight; not firm
    Synonyms: mushy, pulpous, pulpy, quaggy, soft, spongy, squashy, squishy, yielding
  2. noun A male parent
    Synonyms: father, papa, daddy, p.a., sire, dad, pop, old man

ارجاع به لغت pappy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pappy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pappy

لغات نزدیک pappy

پیشنهاد بهبود معانی