با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Paprika

pəˈprikə ˈpæprɪkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    paprikas

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    غذا و آشپزی پاپریکا (نوعی ادویه‌ی قرمز متشکل از غلاف‌های ریز آسیاب‌شده‌ی خشک‌شده‌ی فلفل‌های شیرین مختلف)
    • - She bought a jar of Hungarian paprika from the specialty spice store.
    • - یک شیشه پاپریکای مجارستانی از فروشگاه تخصصی ادویه خرید.
    • - I added a sprinkle of paprika to my dish.
    • - کمی پاپریکا به غذایم زدم.
  • noun countable
    گیاه‌شناسی پاپریکا (نوعی فلفل شیرین که از آن ادویه‌ای به همین نام درست می‌شود)
    • - Don't forget to buy some fresh paprika from the market.
    • - یادت نرود که مقداری پاپریکای تازه از بازار بخری.
    • - She harvested a basket full of ripe paprikas.
    • - سبدی پر از پاپریکاهای رسیده برداشت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد paprika

  1. noun Plant bearing large mild thick-walled usually bell-shaped fruits; the principal salad peppers
    Synonyms: sweet-pepper, bell-pepper, pimento, pimiento, sweet pepper plant, Capsicum annuum grossum

ارجاع به لغت paprika

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paprika» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paprika

لغات نزدیک paprika

پیشنهاد بهبود معانی