فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Pappy

pappy pappy
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun plural
(عامیانه) پدر، بابا جان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
حریره مانند، آبکی و شل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pappy

  1. adjective yielding easily to pressure or weight; not firm
    Synonyms:
    soft yielding mushy squishy spongy squashy pulpy pulpous quaggy
  1. noun a male parent
    Synonyms:
    father dad daddy papa pop old man sire p.a.

ارجاع به لغت pappy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pappy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pappy

لغات نزدیک pappy

پیشنهاد بهبود معانی