آخرین به‌روزرسانی:

Soft

sɒːft sɒft

صفت تفضیلی:

softer

صفت عالی:

softest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2

نرم، ملایم، لطیف، مهربان، نازک، نیم‌بند، سبک، شیرین، گوارا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

different kinds of soft drinks

انواع مختلف نوشابه‌های غیر‌الکلی

the late Bannan's soft voice

صدای نرم مرحوم بنان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Which ones do you like most, soft or harsh colors?

رنگ‌های ملایم را بیشتر دوست داری یا رنگ‌های تند را

a soft job

شغل آسان

Our army takes soft boys and turns them into tough soldiers.

ارتش ما جوانان کم‌استقامت را می‌گیرد و به سربازان پرطاقت تبدیل می‌کند.

a soft breeze

نسیم دلچسب

the soft climate of Shiraz

آب و هوای معتدل شیراز

a soft bed

بستر نرم

a soft cigarette

سیگار ملایم

soft hair

موی نرم

a child's soft skin

پوست لطیف کودک

soft silk

ابریشم نرم

hard cheese and soft cheese

پنیر سفت و پنیر نرم

Some woods are hard and some are soft.

برخی چوب‌ها سخت هستند و برخی نرم.

a soft pillow

بالش نرم

noun uncountable

نرمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the soft of the thumb

نرمی انگشت شست

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soft

  1. adjective cushioned, squishy
    Synonyms:
    comfortable easy smooth comfy cozy flexible yielding delicate fluffy elastic supple fine thin cushiony pliable silky velvety snug downy spongy mushy plastic creamy malleable satiny flabby ductile squashy cottony feathery furry limp cushy moldable flowing fluid fleshy doughy pappy easeful pulpy flimsy gelatinous silken bendable pithy impressible formless fleecy flocculent quaggy
    Antonyms:
    hard rigid unyielding
  1. adjective faint, temperate
    Synonyms:
    mild light low gentle bland dulcet mellow muted pale temperate toned down comfortable smooth delicate pleasing quiet sweet cool restful dim shaded soothing understated balmy low-key dimmed hazy twilight wan caressing dull melodious murmured pallid pastel diffuse dusky mellifluous sober cushy whispered ashen
    Antonyms:
    rough loud harsh severe
  1. adjective compassionate
    Synonyms:
    kind sympathetic tender gentle sensitive pitying benign gracious affectionate amiable tender-hearted indulgent lenient liberal easy easy-going courteous kindly permissive manageable undemanding simple effortless lax overindulgent weak spineless sentimental
    Antonyms:
    uncompassionate strict severe callous stern
  1. adjective out of condition
    Synonyms:
    fat flabby out of shape weak flaccid fleshy doughy untrained limp gone to seed overindulged formless pampered
    Antonyms:
    healthy strong well firm
  1. adjective stupid
    Synonyms:
    silly foolish simple witless daft fatuous feeble-minded
    Antonyms:
    smart intelligent

Collocations

be soft on

1- با ملایمت رفتار کردن، مهربانی کردن به 2- احساس عاشقانه داشتن (نسبت به کسی)

Idioms

have a soft spot for somebody

نسبت به کسی مهر و محبت ویژه داشتن

soft answer turns away wrath

با زبان خوش می‌توان مار را از سوراخ کشید بیرون

soft in the head

احمق، کله خشک، ابله

لغات هم‌خانواده soft

  • adjective
    soft

سوال‌های رایج soft

معنی soft به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «Soft» در زبان فارسی به «نرم»، «ملایم» یا «لطیف» ترجمه می‌شود.

این واژه یکی از صفت‌های پرکاربرد در زبان انگلیسی است و بسته به زمینه‌ی استفاده، معانی متنوعی دارد.

در معنای فیزیکی، «soft» به توصیف چیزی گفته می‌شود که نرم و قابل انعطاف است و برخلاف سفت یا سخت بودن، راحت لمس می‌شود یا به آسانی تغییر شکل می‌دهد. مثلاً «soft pillow» یعنی «بالشی نرم» که برای خواب راحت‌تر مناسب است. این کاربرد در توصیف انواع پارچه‌ها، مواد، سطوح، و حتی غذاها رایج است. نرم بودن اغلب با حس راحتی و دلپذیری همراه است و ویژگی مهمی در انتخاب کالاهای مصرفی به شمار می‌آید.

از سوی دیگر، «soft» می‌تواند به ویژگی‌های ملایم و آرام در رفتار، صدا، یا محیط اشاره داشته باشد. به طور مثال، وقتی می‌گوییم «soft voice» یعنی صدایی آرام و ملایم که اغلب حس مهربانی یا دلسوزی را منتقل می‌کند. در موسیقی، «soft» برای توصیف لحن یا شدت صدا به کار می‌رود، به معنای کم‌صدا و لطیف که تاثیر خاصی روی شنونده می‌گذارد. همچنین «soft lighting» به نور ملایم و آرام اشاره دارد که فضایی آرام‌بخش و دلپذیر ایجاد می‌کند.

در زمینه‌ی فناوری و کامپیوتر، «soft» معمولاً به معنای «نرم» در مقابل «سخت» (hardware) به کار می‌رود؛ یعنی «نرم‌افزار» (software) که مجموعه‌ای از برنامه‌ها و کدهای کامپیوتری است. این استفاده از «soft» نشان‌دهنده‌ی ماهیت غیرمادی و قابل تغییر این محصولات است، برخلاف قطعات سخت‌افزاری که فیزیکی و ثابت هستند.

«Soft» همچنین می‌تواند به حالت‌های روانی یا عاطفی اشاره داشته باشد. مثلاً وقتی می‌گوییم «soft-hearted» یعنی کسی که دل‌رحم، مهربان و حساس است. این کاربرد بیشتر در توصیف شخصیت یا ویژگی‌های انسانی به کار می‌رود و بار معنایی مثبت دارد. فردی که «soft» باشد، معمولاً قابل اعتماد، دوستانه و همراه است.

واژه‌ی «soft» یکی از آن کلمات چندوجهی است که در زبان انگلیسی کاربردهای گسترده و متنوعی دارد، از توصیف ویژگی‌های جسمی گرفته تا احساسات و فناوری. توانایی تطبیق این واژه با موقعیت‌های مختلف، آن را به کلمه‌ای پرکاربرد و مهم تبدیل کرده است.

ارجاع به لغت soft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soft

لغات نزدیک soft

پیشنهاد بهبود معانی