فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Flabby

ˈflæbi ˈflæbi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    flabbier
  • صفت عالی:

    flabbiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective
سست، نرم، شل و ول، دارای عضلات شل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- flabby muscles
- عضلات سست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flabby

  1. adjective baggy, fat
    Synonyms:
    loose soft slack limp floppy shapeless drooping sagging lax hanging yielding fat unfit out of shape out of condition tender gone to seed enervated pendulous toneless irresilient flexuous rusty
    Antonyms:
    thin slim lean tight taut firm

ارجاع به لغت flabby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flabby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flabby

لغات نزدیک flabby

پیشنهاد بهبود معانی