لخت، سست، شل، سهلانگار، اهمالکار، لینت مزاج، شل کردن، ول کردن، رهاکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
lax soil
خاک شل
lax fibers
الیاف نرم
lax laws
قوانین ملایم و پر ارفاق
lax discipline
انضباط شل و ول
If a teacher is too lax with his students, the class will become disrupted.
اگر معلم خیلی به شاگردانش رو بدهد، کلاس به هم میخورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lax» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lax