Lax

læks læks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
لخت، سست، شل، سهل‌انگار، اهمال‌کار، لینت مزاج، شل کردن، ول کردن، رهاکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- lax soil
- خاک شل
- lax fibers
- الیاف نرم
- lax laws
- قوانین ملایم و پر ارفاق
- lax discipline
- انضباط شل و ول
- If a teacher is too lax with his students, the class will become disrupted.
- اگر معلم خیلی به شاگردانش رو بدهد، کلاس به هم می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lax

  1. adjective slack, remiss
    Synonyms: any way, asleep on job, behindhand, broad, careless, casual, delinquent, derelict, devil-may-care, disregardful, easygoing, flaccid, forgetful, general, imprecise, inaccurate, indefinite, indifferent, inexact, lenient, neglectful, negligent, nonspecific, oblivious, overindulgent, paying no mind, regardless, shapeless, slipshod, sloppy, soft, unmindful, vague, yielding
    Antonyms: hard, rigid, strict, tight

ارجاع به لغت lax

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lax» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lax

لغات نزدیک lax

پیشنهاد بهبود معانی