با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Forgetful

fərˈɡetfl fəˈɡetfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
فراموشکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forgetful

  1. adjective tending to not remember
    Synonyms: absent, absent-minded, abstracted, airheaded, amnemonic, amnesic, asleep on the job, bemused, careless, distracted, dreamy, heedless, inattentive, lax, like an absent-minded professor, looking out window, mooning, moony, neglectful, negligent, nirvanic, not on the job, oblivious, out of it, out to lunch, pipe dreaming, preoccupied, remiss, slack, sloppy, unmindful, unwitting, woolgathering
    Antonyms: attentive, mindful, recalling, remembering, retentive

لغات هم‌خانواده forgetful

ارجاع به لغت forgetful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forgetful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forgetful

لغات نزدیک forgetful

پیشنهاد بهبود معانی