بیمبالات، بیقید، غفلت کار، سست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
remiss in the performance of duties
سهلانگار در انجام وظایف
He is remiss in paying his debts.
او در پرداخت بدهیهای خود اهمال میکند.
You have been very remiss.
شما خیلی کوتاهی کردهاید.
remiss discipline
انضباط شل و ول
in his remiss hours
در اوقات تنبلی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «remiss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/remiss