آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Mindful

ˈmaɪndfl ˈmaɪndfl

معنی mindful | جمله با mindful

adjective formal

آگاهانه، متوجه، اندیشناک، متفکر، بافکر

He took a mindful approach to his diet, being careful to include a balanced mix of nutrients.

او رویکردی آگاهانه به رژیم غذایی خود داشت و مراقب بود ترکیب متعادلی از مواد مغذی را در خود جای دهد.

The driver was mindful of the pedestrians crossing the street.

راننده متوجه عابران پیاده‌ای که از خیابان عبور می‌کردند بود.

adjective

مواظب، هشیار، آگاه، مراقب، در فکر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I am mindful of what you said.

چیزهایی را که گفتید مراقبم.

We are also mindful of their needs.

ما در فکر احتیاجات آن‌ها نیز هستیم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mindful

  1. adjective attentive, aware

لغات هم‌خانواده mindful

ارجاع به لغت mindful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mindful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mindful

لغات نزدیک mindful

پیشنهاد بهبود معانی