امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wary

ˈweri ˈweəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    warier
  • صفت عالی:

    wariest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
بسیار محتاط، با ملاحظه، هشیار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a wary politician
- یک سیاست‌مدار محتاط
- She cast a wary look at me.
- نگاه محتاطانه‌ای به من کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wary

  1. adjective careful, cautious
    Synonyms:
    alert attentive cagey calculating canny chary circumspect considerate discreet distrustful doubting frugal gingerly guarded handling with kid gloves heedful keeping on one’s toes leery on guard on the lookout on the qui vive provident prudent safe saving sly sparing suspicious thinking twice thrifty unwasteful vigilant walking on eggs watchful watching one’s step watching out wide-awake
    Antonyms:
    careless foolish heedless incautious indiscreet rash reckless

Collocations

ارجاع به لغت wary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wary

لغات نزدیک wary

پیشنهاد بهبود معانی