صفت تفضیلی:
warierصفت عالی:
wariestبسیار محتاط، با ملاحظه، هشیار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a wary politician
یک سیاستمدار محتاط
She cast a wary look at me.
نگاه محتاطانهای به من کرد.
مواظب (چیزی) بودن، (چیزی را) پاییدن، برحذر بودن
keep a wary eye on (something)
با احتیاط (چیزی را) پاییدن، دقیقاً مواظب بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wary