محتاطانه، بااحتیاط، بادقت، بهآرامی
The cat gingerly approached the dog.
گربه بااحتیاط به سگ نزدیک شد.
He gingerly picked up the fragile vase, afraid it might break.
او گلدان شکننده را از ترس آن که ممکن است بشکند، بادقت برداشت.
محتاط، احتیاطکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The gingerly hiker navigated the rocky terrain.
کوهنورد محتاط در زمین صخرهای حرکت کرد.
The gingerly chef added the spicy sauce, tasting it cautiously before serving.
سرآشپز محتاط سس تند را اضافه کرد و قبلاز سرو با احتیاط آن را مزه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gingerly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gingerly