فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Reluctant

rɪˈlʌktənt rɪˈlʌktənt

صفت تفضیلی:

more reluctant

صفت عالی:

most reluctant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

ناراضی، بی‌میل، بی‌علاقه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was reluctant to go to that party.

او برای رفتن به آن مهمانی بی‌میل بود.

I am reluctant to meet her.

علاقه‌ای برای ملاقات با او ندارم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She gave me a reluctant answer.

او پاسخی از روی بی‌میلی به من داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reluctant

  1. adjective unenthusiastic, unwilling
    Synonyms:
    unwilling disinclined loath uneager hesitant hesitating averse opposed recalcitrant grudging laggard slack tardy remiss discouraged disheartened demurring hanging back backward involuntary diffident shy uncertain cautious wary chary circumspect calculating afraid squeamish
    Antonyms:
    willing eager enthusiastic anxious ready

لغات هم‌خانواده reluctant

  • adjective
    reluctant

ارجاع به لغت reluctant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reluctant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reluctant

لغات نزدیک reluctant

پیشنهاد بهبود معانی