امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reluctant

rɪˈlʌktənt rɪˈlʌktənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more reluctant
  • صفت عالی:

    most reluctant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
بی میل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I am reluctant to meet her.
- از ملاقات با او روی گردانم.
- Parivash married that Rashti guy reluctantly.
- پریوش با بی‌میلی با آن مرد رشتی ازدواج کرد.
- reluctant to go to that party
- بی‌میل به رفتن به آن مهمانی
- a reluctant answer
- پاسخ از روی بی‌میلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reluctant

  1. adjective unenthusiastic, unwilling
    Synonyms:
    afraid averse backward calculating cautious chary circumspect demurring diffident discouraged disheartened disinclined grudging hanging back hesitant hesitating indisposed involuntary laggard loath opposed queasy recalcitrant remiss shy slack slow squeamish tardy uncertain uneager wary
    Antonyms:
    anxious eager enthusiastic ready willing

لغات هم‌خانواده reluctant

  • adjective
    reluctant

ارجاع به لغت reluctant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reluctant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reluctant

لغات نزدیک reluctant

پیشنهاد بهبود معانی