با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bespoke

bɪˈspoʊk bɪˈspəʊk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سفارشی، شخصی‌سازی‌شده، اختصاصی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- bespoke engagement rings
- حلقه‌های نامزدی سفارشی
- The tailor created a bespoke suit for the customer.
- خیاط برای مشتری یک لباس سفارشی دوخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bespoke

  1. verb To talk to an audience formally
    Synonyms: spoken, lectured, addrest
  2. verb To cause to be set aside, as for one's use, in advance
    Synonyms: reserved, engaged, booked
  3. verb Be a signal for or a symptom of
    Synonyms: indicated, shown, requested, betokened, witnessed, stipulated, signalled, quested, spoken, reserved, marked, attested, implied, pointed, hinted, foretold, exclaimed, engaged, discussed, argued, cited, asked, arranged, announced, addrest, accosted
  4. adjective (of clothing) custom-made
    Synonyms: bespoken, made-to-order, tailored, tailor-made

ارجاع به لغت bespoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bespoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bespoke

لغات نزدیک bespoke

پیشنهاد بهبود معانی