امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bespoke

bɪˈspoʊk bɪˈspəʊk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سفارشی، شخصی‌سازی‌شده، اختصاصی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- bespoke engagement rings
- حلقه‌های نامزدی سفارشی
- The tailor created a bespoke suit for the customer.
- خیاط برای مشتری یک لباس سفارشی دوخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bespoke

  1. verb To talk to an audience formally
    Synonyms:
    spoken lectured addrest
  1. verb To cause to be set aside, as for one's use, in advance
    Synonyms:
    reserved engaged booked
  1. verb Be a signal for or a symptom of
    Synonyms:
    indicated shown requested betokened witnessed stipulated signalled quested spoken reserved marked attested implied pointed hinted foretold exclaimed engaged discussed argued cited asked arranged announced addrest accosted
  1. adjective (of clothing) custom-made
    Synonyms:
    bespoken made-to-order tailored tailor-made

ارجاع به لغت bespoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bespoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bespoke

لغات نزدیک bespoke

پیشنهاد بهبود معانی