امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Tailored

    ˈteɪlərd ˈteɪləd
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      tailors

    • وجه وصفی حال:

      tailoring

    معنی

    noun adjective
    درخور، مناسب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد tailored

    1. verb create (clothes) with cloth
      Synonyms:
      designed fashioned shaped fitted adapted modified altered suited sewed sewn styled accommodated adjusted conformed reconciled acclimated acclimatized squared
    1. adjective (of clothing) custom-made
      Synonyms:
      made-to-order tailor-made bespoke made-to-measure bespoken specially fit trim simple
    1. verb adjust to a specific need or market
      Synonyms:
      oriented
    1. verb style and tailor in a certain fashion
      Synonyms:
      cut

    ارجاع به لغت tailored

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tailored» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tailored

    لغات نزدیک tailored

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه