تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
میانبر زدن، اریب رفتن، از میان (چیزی) رد شدن، قیقاچ رفتن
(مصرف یا هزینه) کاهش دادن، کاستن، کم کردن
شروع به کار کردن
(بدون رعایت حق تقدم) در مسیر اتومبیل دیگر وارد شدن
منقطع کردن، مزاحم کار کسی شدن، توی حرف کسی دویدن
سهیم کردن
قطع کردن، بریدن، وابریدن
ناگهان باز ایستادن
تعطیل کردن، بستن
توی حرف دیگران دویدن، حرف دیگری را قطع کردن
از ارث محروم کردن
پیشدستی کردن
بریدن، برش دادن، جدا کردن، سوا کردن
ترک کردن، از کاری دست برداشتن، خودداری کردن
حذف کردن، محروم کردن، از قلم انداختن
(موتور و غیره) از کار افتادن، ایستادن، خاموش شدن
(عامیانه) مناسب، مستعد
از میان رد شدن، میانبر زدن
برطرف کردن، فائق شدن، گذر کردن
ریزریز کردن، قطعهقطعه کردن
دلخور کردن، آزرده کردن
زخمی کردن، زخم و زیلی کردن
الماس تراشیده
1- (گوشت) شقهشقه کردن 2- بخش کردن، ریز ریز کردن، قطعهقطعه کردن
(عامیانه) بهتر از، تا اندازهای بهتر
1- جلب توجه کردن، چشمگیر بودن 2- جلوه کردن، گل کردن
از پیش آمادهشده، عادی
ملالآور، خسته کننده، بیروح، عاری از لطف
1- لنگر کشتی را بریدن و به سرعت راه افتادن 2- با شتاب رفتن
(عامیانه) کاملاً کممحلی کردن، بسیار بیاعتنایی کردن، جواب سلام ندادن
(عامیانه) خجل کردن، خجلتزده کردن، از شهرت و اعتبار کسی کاستن
(عامیانه) به طور رضایتبخش کار کردن
(عامیانه) 1- محاسبهی دقیق کردن 2- درست تشخیص دادن
(عامیانه) ول کن!، بس کن!، دست بردار!
(عامیانه) بدون اختیار حرف زدن یا عمل کردن، خودداری نکردن
(امریکا - عامیانه) جلوه نکردن، نمود نکردن
(عامیانه) نفوذ یا تأثیر نداشتن
از کودکی عادت کردن به
انتظارات را برآورده کردن، از عهدهی کاری برآمدن، بهخوبی کاری را انجام دادن
میانبر رفتن، از سر و ته چیزی زدن، ماستمالی کردن، سرسری انجام دادن، سمبل کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cut» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cut