فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hew

hjuː hjuː

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

بریدن، قطع کردن، انداختن (درخت و غیره)، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یا ترک نتیجه ضربه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His head was hewn off with one blow of the sword.

سرش با یک ضربه‌ی شمشیر قطع شد.

He hewed down the old tree with an axe.

با تبر درخت کهن را انداخت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The tunnel was hewn out of solid rock.

از میان سنگ یکپارچه تونل را کندند.

Miners were hewing out the coal.

معدن‌چیان زغال‌سنگ را می‌کندند و بیرون می‌آوردند.

If I am elected I'll hew to the Constitution.

اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.

to hew out one's livelihood

با عرق جبین امرار معاش کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hew

  1. verb to bring down, as with a saw or ax
    Synonyms:
    cut chop fell axe slash hack hew-out chop down cleave strike shape carve fashion slit prune chip stroke hold

Idioms

hew to the line

به روش یا خط مشی (به‌خصوصی) پای‌بند بودن

ارجاع به لغت hew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hew

لغات نزدیک hew

پیشنهاد بهبود معانی