بریدن، قطع کردن، انداختن (درخت و غیره)، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یا ترک نتیجه ضربه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His head was hewn off with one blow of the sword.
سرش با یک ضربهی شمشیر قطع شد.
He hewed down the old tree with an axe.
با تبر درخت کهن را انداخت.
The tunnel was hewn out of solid rock.
از میان سنگ یکپارچه تونل را کندند.
Miners were hewing out the coal.
معدنچیان زغالسنگ را میکندند و بیرون میآوردند.
If I am elected I'll hew to the Constitution.
اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.
to hew out one's livelihood
با عرق جبین امرار معاش کردن
به روش یا خط مشی (بهخصوصی) پایبند بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hew» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hew