فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Carve

kɑːrv kɑːrv kɑːv

گذشته‌ی ساده:

carved

شکل سوم:

carved

سوم‌شخص مفرد:

carves

وجه وصفی حال:

carving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2

حک کردن، کندن، تراشیدن، کنده‌کاری کردن، حکاکی کردن، حجاری کردن

Don't carve your name on trees!

نام خود را روی درخت نکن!

a beautifully carved door

دری که به‌‌زیبایی حکاکی شده است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He carved two wooden statues.

او دو تندیس چوبی را حجاری کرد.

verb - intransitive verb - transitive

غذا و آشپزی تکه‌تکه کردن گوشت (پخته‌شده)، لایه‌لایه بریدن (گوشت پخته)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Pari carved me a piece of chicken breast.

پری یک قطعه گوشت سینه‌ی مرغ برایم برید.

The chef demonstrated his expertise by expertly carving a roasted turkey.

این سرآشپز تخصص خود را با لایه‌لایه بریدن ماهرانه‌ی بوقلمون کباب‌شده نشان داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carve

  1. verb cut carefully with sharp instrument
    Synonyms:
    cut slice trim shape fashion form model mold mould divide engrave sculpt etch chisel hew hack whittle dissect cleave slash tool incise indent grave rough-hew stipple block out dissever insculpt pattern

Phrasal verbs

carve out

1- با زحمت ایجاد کردن

2- با پشتکار و کوشش به دست آوردن

carve up

1- قطعه قطعه کردن، (به بخشهای کوچکتر) بریدن 2- (عامیانه) کارد زدن به، کاردی کردن، با کارد زخمی کردن

ارجاع به لغت carve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carve

لغات نزدیک carve

پیشنهاد بهبود معانی