گذشتهی ساده:
carvedشکل سوم:
carvedسومشخص مفرد:
carvesوجه وصفی حال:
carvingحک کردن، کندن، تراشیدن، کندهکاری کردن، حکاکی کردن، حجاری کردن
Don't carve your name on trees!
نام خود را روی درخت نکن!
a beautifully carved door
دری که بهزیبایی حکاکی شده است
He carved two wooden statues.
او دو تندیس چوبی را حجاری کرد.
غذا و آشپزی تکهتکه کردن گوشت (پختهشده)، لایهلایه بریدن (گوشت پخته)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Pari carved me a piece of chicken breast.
پری یک قطعه گوشت سینهی مرغ برایم برید.
The chef demonstrated his expertise by expertly carving a roasted turkey.
این سرآشپز تخصص خود را با لایهلایه بریدن ماهرانهی بوقلمون کبابشده نشان داد.
1- قطعه قطعه کردن، (به بخشهای کوچکتر) بریدن 2- (عامیانه) کارد زدن به، کاردی کردن، با کارد زخمی کردن
گذشتهی ساده carve در زبان انگلیسی carved است.
شکل سوم carve در زبان انگلیسی carved است.
وجه وصفی حال carve در زبان انگلیسی carving است.
سومشخص مفرد carve در زبان انگلیسی carves است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «carve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carve