فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whittle

ˈwɪtl ˈwɪtl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb
    چاقو، ساطور، تراشیدن، بریدن، پیوسته کم کردن، با چاقو تیز کردن و تراشیدن
    • - to whittle a branch into a tent-peg
    • - شاخه‌ی درخت را تراشیدن و تبدیل به میخ خیمه کردن
    • - to whittle down expenses
    • - هزینه‌ها را کم‌کم کاهش دادن
    • - Inflation has whittled away our savings.
    • - تورم اندوخته‌های ما را کم کرده است.
    • - The number of workers was whittled down in order to reduce costs.
    • - به‌منظور کم‌کردن هزینه‌ها از تعداد کارگران کاسته شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whittle

  1. verb cut away at; reduce
    Synonyms: carve, chip, consume, decrease, diminish, eat away, erode, fashion, form, hew, lessen, model, mold, pare, sculpt, shape, shave, trim, undermine, wear away
    Antonyms: build, increase

ارجاع به لغت whittle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whittle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whittle

لغات نزدیک whittle

پیشنهاد بهبود معانی