چاقو، ساطور، تراشیدن، بریدن، پیوسته کم کردن، با چاقو تیز کردن و تراشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to whittle a branch into a tent-peg
شاخهی درخت را تراشیدن و تبدیل به میخ خیمه کردن
to whittle down expenses
هزینهها را کمکم کاهش دادن
Inflation has whittled away our savings.
تورم اندوختههای ما را کم کرده است.
The number of workers was whittled down in order to reduce costs.
بهمنظور کمکردن هزینهها از تعداد کارگران کاسته شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whittle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whittle