آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آبان ۱۴۰۴

    Decrease

    dɪˈkris ˈdiːkriːs dɪˈkriːs ˈdiːkriːs

    گذشته‌ی ساده:

    decreased

    شکل سوم:

    decreased

    سوم‌شخص مفرد:

    decreases

    وجه وصفی حال:

    decreasing

    شکل جمع:

    decreases

    معنی decrease | جمله با decrease

    verb - intransitive verb - transitive B1

    کم کردن، کم شدن، کاستن، نقصان یافتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    His speed decreased.

    از سرعت او کاسته شد.

    Prices have increased and incomes have decreased.

    قیمت‌ها بالا رفته‌اند و درآمدها پایین آمده‌اند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He decreased his speed.

    او سرعت خود را کاست (کم کرد).

    noun countable uncountable B1

    کاهش، افت، تنزل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Is divorce on the decrease?

    آیا طلاق رو به کاهش است؟

    There was a slight decrease in the amount of rainfall compared to last year.

    در مقایسه با سال گذشته، افتی در میزان بارش مشاهده شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a decrease in prices

    کاهش قیمت‌ها

    a population decrease

    تقلیل جمعیت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد decrease

    1. noun diminishing, lessening
      Synonyms:
      reduction loss decline diminution declining cutback shrinkage dwindling compression contraction discount depression waning falling off subsidence abatement constriction striction ebb decrescence condensation
      Antonyms:
      increase growth expansion development addition enlargement raise
    1. verb grow less or make less
      Synonyms:
      reduce lessen decline diminish fall off weaken subside abate ease shrink lower fade dwindle contract curtail cut down slack off calm down soften slacken deteriorate wane waste ebb quiet sink wear down modify settle restrain curb check slow down lighten drop off tail off die down peter out slump dry up wither decay droop evaporate narrow down lose edge depreciate devaluate run low slash crumble wear away
      Antonyms:
      increase grow expand add raise develop

    Collocations

    on the decrease

    روبه کاهش، در حال تقلیل، در حال نقصان

    show a decrease

    کاهش نشان دادن

    slight decrease

    کاهش جزئی

    substantial decrease

    کاهش قابل توجه

    سوال‌های رایج decrease

    گذشته‌ی ساده decrease چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده decrease در زبان انگلیسی decreased است.

    شکل سوم decrease چی میشه؟

    شکل سوم decrease در زبان انگلیسی decreased است.

    شکل جمع decrease چی میشه؟

    شکل جمع decrease در زبان انگلیسی decreases است.

    وجه وصفی حال decrease چی میشه؟

    وجه وصفی حال decrease در زبان انگلیسی decreasing است.

    سوم‌شخص مفرد decrease چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد decrease در زبان انگلیسی decreases است.

    ارجاع به لغت decrease

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «decrease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decrease

    لغات نزدیک decrease

    • - decoupling
    • - decoy
    • - decrease
    • - decreasing
    • - decreasing order
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.