آخرین به‌روزرسانی:

Wither

ˈwɪðər ˈwɪðə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

پژولیدن، پژمرده کردن یا شدن، پلاسیده شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

If you don't put these flowers in water, they will wither.

اگر این گل‌ها را در آب نگذاری؛ پژمرده خواهند شد.

Their hope for survival gradually withered away.

امید آن‌ها به زنده‌ماندن کم‌کم تبدیل به یأس شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The love that soon withered.

عشقی که زود از بین رفت.

The angry teacher withered me with a look.

معلم خشمگین با یک نگاه مرا شرمنده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wither

  1. verb droop, decline
    Synonyms:
    die decay decline wilt fade collapse dry dry up shrink waste perish deteriorate languish shrivel contract deflate wane disintegrate waste away atrophy constrict wizen become stale blast blight desiccate fold
    Antonyms:
    grow bloom

ارجاع به لغت wither

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wither» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wither

لغات نزدیک wither

پیشنهاد بهبود معانی