سومشخص مفرد:
diesوجه وصفی حال:
dyingشکل جمع:
diceدرگذشتن، فوت کردن، از دنیا رفتن (انسان)، تلف شدن، سقط شدن (حیوان)، خشک شدن (گیاه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The brave die only once, the cowardly a thousand times!
آدم دلیر فقط یک بار میمیرد - آدم ترسو هزار بار!
he whose heart lives on love shall never die
(حافظ) هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
She died of grief.
او از غصه مرد.
Humans are born to die.
بشر برای مردن زاده شده است.
My mother died nine years ago.
مادرم نه سال پیش فوت کرد.
To die, to sleep no more!
(شکسپیر) مردن و دیگر نخوابیدن!
The secret died with her.
آن راز با او به گور سپرده شد.
Whosoever lives and believes in me shall never die.
(عیسی) آنان که زندهاند و به من ایمان دارند هرگز دچار زوال نخواهند شد.
He is dying of cancer.
او دارد از سرطان میمیرد.
Some animals are in danger of dying out.
برخی از حیوانات در خطر نابودی هستند.
از بین رفتن، نابود شدن، منسوخ شدن، فروکش کردن، خاموش شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His smile died.
لبخند او ناپدید شد.
When I saw her, I died of shame!
او را که دیدم از خجالت مردم!
True love never dies.
عشق واقعی هرگز از بین نمیرود.
After the first snow, the flowers died.
پس از برف اول گلها از بین رفتند.
The flames died.
شعلهها فروکش کردند.
The project died because of a lack of funds.
بهدلیل کمبود بودجه طرح از بین رفت.
Old customs are dying.
سنتهای گذشته رو به زوال است.
The wind died down at sunset.
باد هنگام غروب فروکش کرد.
She waited until the laughter had died down.
او صبر کرد تا صدای خنده فروکش کند.
از کار افتادن، خاموش شدن، تمام شدن شارژ (گوشی، لپتاپ و...)
If you don't charge your laptop, it will eventually die.
اگر لپتاپ خود را شارژ نکنید، در نهایت از کار میافتد.
My phone died in the middle of the important call.
گوشی من وسط تماس مهم خاموش شد.
قالب
The manufacturer created a custom die to produce unique jewelry pieces.
سازنده یک قالب سفارشی برای ساخت جواهرات منحصربهفرد درست کرد.
The die was made of stainless steel.
قالب از فولاد ضد زنگ ساخته شده بود.
انگلیسی آمریکایی قدیمی تاس (نرد و غیره)
The die landed on a six.
تاس عدد شش را نشان داد.
Can you pass me the die for the game?
آیا میتوانید تاس بازی را به من بدهید؟
به شکست ختم شدن
The bill died in committee last week.
این لایحه هفتهی گذشته در کمیسیون به شکست ختم شد.
Our hopes were dashed when the bill died in committee.
وقتی این لایحه در کمیته به شکست ختم شد، امیدهای ما بر باد رفت.
مردن (از شرمساری، خجالت، ترس و...)
She nearly died of shame when she realized her mistake.
وقتی متوجه اشتباهش شد، از شرم نزدیک بود بمیرد.
They nearly died laughing at his terrible joke.
آنها بعداز شنیدن جوک افتضاح او، نزدیک بود از خنده بمیرند. (کنایه از شدت خنده)
When I saw my ex with someone new, I could've died.
وقتی عشق سابقم را با فرد جدیدی دیدم، نزدیک بود از ناراحتی بمیرم.
معماری تهستون
The die supports the weight of the entablature.
تهستون وزن بالاستون را تحمل میکند.
The die adds stability to the overall structure of the column.
تهستون به ساختار کلی ستون ثبات میبخشد.
مکانیک حدیده
He carefully selected the correct die size.
او با دقت اندازهی حدیدهی مناسب را انتخاب کرد.
The die was worn out from frequent use and needed to be replaced.
حدیده به دلیل استفادهی مکرر فرسوده شده بود و نیاز به تعویض داشت.
(در مورد صدا و شهرت و غیره) کمکم از بین رفتن یا ضعیف شدن، محو شدن
(گیاه) تا ریشه خشکیدن
یکی یکی مردن، تا نفر آخر مردن
نابود شدن، منقرض شدن، از بین رفتن، منسوخ شدن
تحلیل رفتن، رو به نابودی رفتن، مردن
به مرگ طبیعی مردن
سختجان بودن، تا دم آخر مبارزه یا مقاومت کردن، جان سختی کردن
تا پای جان، تا پای مرگ، یار همیشگی
زیر شکنجه مردن
تا آخرین نفس جنگیدن، در حال نبرد دلیرانه مردن، جان خود را فدا کردن
با شجاعت مردن، تا دم مرگ جنگیدن، مردانه جان دادن
die in bed (or die in one's bed)
در اثر پیری یا بیماری مردن
مردن در زمان اشتغال به کار و فعالیت، پیش از بازنشستگی مردن
die in one's boots (or die with one's boots on)
در عین فعالیت و سلامتی مردن (مثلاً در حادثه یا جنگ)
از خنده روده بر شدن
(روی بته مردن مثل خیار و غیره) ناموفق شدن (به خاطر عدم همکاری یا کوشش و غیره)
به مرگ طبیعی مردن
بدون بیماری و بستری شدن مردن، حین کار یا نبرد مردن
ترک عادت موجب مرض است
امید را از دست نده، امیدوار باش، آیهی یأس نخوان
تا پای جان، تا پای مرگ، یار همیشگی
واژه "die" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متنوعی دارد که میتوان آنها را در زمینههای مختلف بررسی کرد. این کلمه به طور کلی به معنای "مردن" یا "فوت کردن" است، اما معانی و کاربردهای دیگری نیز دارد که در اینجا به بررسی آنها میپردازیم.
معنای اصلی: مرگ
اولین و مهمترین معنی "die" به مرگ مربوط میشود. این واژه به حالتی اشاره دارد که موجودی زنده دیگر نمیتواند به زندگی ادامه دهد. این مفهوم نه تنها در مورد انسانها بلکه در مورد حیوانات و گیاهان نیز صدق میکند. مرگ یکی از موضوعات مهم در ادبیات، فلسفه و حتی علم است و در بسیاری از فرهنگها، مراسم و آداب خاصی برای آن وجود دارد.
کاربرد مجازی
"Die" همچنین میتواند به صورت مجازی استفاده شود. به عنوان مثال، در جملاتی مانند "I could die of laughter" (من از خنده میمیرم) به معنای شدت احساسات و هیجانات است. این نوع کاربرد نشاندهندهی قدرت بیان در زبان انگلیسی است و به مخاطب احساسات عمیقتری را منتقل میکند.
در زبان عامیانه
در زبان محاورهای، "die" ممکن است به صورت غیررسمی و در متنهای طنزآمیز و سرگرمکننده به کار رود. به عنوان مثال، جملاتی مانند "I’m dying to know" به معنای اشتیاق شدید برای دانستن چیزی است. این نوع بیانها نشاندهندهی تنوع و خلاقیت در استفاده از زبان است.
اصطلاحات مرتبط
واژه "die" در اصطلاحات مختلف نیز به کار میرود. به عنوان مثال، "die hard" به معنای فردی است که به شدت بر عقاید خود پایبند است یا در مقابل تغییرات مقاومت میکند. همچنین، "die off" به معنای از بین رفتن تدریجی یک جمعیت یا گونه است.
بازیهای رومیزی و دایرهها
در زمینه بازیها، "die" به معنای تاس (در زبان انگلیسی به صورت جمع "dice" است) به کار میرود. تاس وسیلهای است که برای تصادفی کردن نتایج در بازیها استفاده میشود و معمولاً شش وجه دارد. این کاربرد نشاندهندهی جنبههای تفریحی و اجتماعی زبان است.
نکات جالب
- تاریخچه: واژه "die" در زبان آلمانی و زبانهای هندو-اروپایی ریشه دارد و به معنای "پیش آمدن" یا "اتفاق افتادن" نیز استفاده میشده است.
- تفاوتهای زبانی: در زبانهای مختلف، معانی و کاربردهای این واژه ممکن است متفاوت باشد و به فرهنگهای خاصی وابسته باشد.
- شعر و ادبیات: در ادبیات، مرگ به عنوان موضوعی پر تکرار و عمیق مورد بررسی قرار میگیرد و نویسندگان و شاعران با استفاده از واژه "die" به ابراز احساسات و تفکرات خود میپردازند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «die» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/die