گذشتهی ساده:
diedشکل سوم:
diedسومشخص مفرد:
diesوجه وصفی حال:
dyingشکل جمع:
diceتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(در مورد صدا و شهرت و غیره) کمکم از بین رفتن یا ضعیف شدن، محو شدن
(گیاه) تا ریشه خشکیدن
یکی یکی مردن، تا نفر آخر مردن
نابود شدن، منقرض شدن، از بین رفتن، منسوخ شدن
تحلیل رفتن، رو به نابودی رفتن، مردن
به مرگ طبیعی مردن
سختجان بودن، تا دم آخر مبارزه یا مقاومت کردن، جان سختی کردن
تا پای جان، تا پای مرگ، یار همیشگی
زیر شکنجه مردن
تا آخرین نفس جنگیدن، در حال نبرد دلیرانه مردن، جان خود را فدا کردن
با شجاعت مردن، تا دم مرگ جنگیدن، مردانه جان دادن
die in bed (or die in one's bed)
در اثر پیری یا بیماری مردن
مردن در زمان اشتغال به کار و فعالیت، پیش از بازنشستگی مردن
die in one's boots (or die with one's boots on)
در عین فعالیت و سلامتی مردن (مثلاً در حادثه یا جنگ)
از خنده روده بر شدن
(روی بته مردن مثل خیار و غیره) ناموفق شدن (به خاطر عدم همکاری یا کوشش و غیره)
به مرگ طبیعی مردن
بدون بیماری و بستری شدن مردن، حین کار یا نبرد مردن
ترک عادت موجب مرض است
امید را از دست نده، امیدوار باش، آیهی یأس نخوان
تا پای جان، تا پای مرگ، یار همیشگی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «die» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/die