فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Molder

ˈmoʊldər ˈməʊldə

شکل جمع:

molders

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive verb - transitive

(به‌طور معمول با: away) خاکستر شدن، پوسیدن و خاک شدن، خاک شدن، از هم پاشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He was moldering in his grave.

او داشت در گور خود می‌پوسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد molder

  1. verb to become or cause to become rotten or unsound
    Synonyms:
    rot spoil decay decompose break down deteriorate turn disintegrate crumble putrefy taint moulder
  1. verb to crumble to dust; disintegrate.
    Synonyms:
    decay

ارجاع به لغت molder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «molder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/molder

لغات نزدیک molder

پیشنهاد بهبود معانی