فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Break Down

American: ˈbreɪkˈdaʊn British: breɪkdaʊn

گذشته‌ی ساده:

broken down

شکل سوم:

broken down

سوم‌شخص مفرد:

breaks down

وجه وصفی حال:

breaking down

معنی‌ها

phrasal verb B2

(بحث یا مذاکره) بی‌نتیجه به پایان رسیدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده
phrasal verb

زیر گریه زدن، گریه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
phrasal verb

از کار ایستادن، توقف در عمل کردن

phrasal verb

به بخش‌های کوچکتر تقسیم کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break down

  1. phrasal verb fail
  1. phrasal verb render or to become unstable due to stress
  1. phrasal verb render or to become weak and ineffective
  1. phrasal verb decay
  1. phrasal verb divide into parts to give more details
  1. phrasal verb digest

ارجاع به لغت break down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-down

لغات نزدیک break down

پیشنهاد بهبود معانی