بهطور حاد، بهشدت، شدیداً، بسیار بد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
They were both critically injured in the accident.
هر دوی آنها در تصادف بهشدت زخمی شدند.
The patient was critically ill.
مریض شدیداً بیمار بود.
The patient's condition is critically unstable.
وضعیت بیمار بهشدت ناپایدار است.
منتقدانه، از روی انتقاد، با لحن یا نگاه انتقادی، نکوهشگرانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She looked at him critically but said nothing.
با نگاهی انتقادی به او نگریست اما چیزی نگفت.
to think critically
منتقدانه اندیشیدن
از نگاه منتقدان (به گونهای که نشاندهندهی تأیید کسانی باشد که کارشان داوری کتاب و فیلم و اثر هنری و غیره است)
a critically acclaimed novel
رمان تحسینشدهی منتقدان
a critically acclaimed TV series
مجموعهی تلویزیونی مورد تحسین منتقدان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «critically» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/critically