فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Critically

ˈkrɪt̬ɪkli ˈkrɪtɪkli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2

به‌طور حاد، به‌شدت، شدیداً، بسیار بد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

They were both critically injured in the accident.

هر دوی آن‌ها در تصادف به‌شدت زخمی شدند.

The patient was critically ill.

مریض شدیداً بیمار بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The patient's condition is critically unstable.

وضعیت بیمار به‌شدت ناپایدار است.

adverb

منتقدانه، از روی انتقاد، با لحن یا نگاه انتقادی، نکوهشگرانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She looked at him critically but said nothing.

با نگاهی انتقادی به او نگریست اما چیزی نگفت.

to think critically

منتقدانه اندیشیدن

adverb

از نگاه منتقدان (به گونه‌ای که نشان‌دهنده‌ی تأیید کسانی باشد که کارشان داوری کتاب و فیلم و اثر هنری و غیره است)

a critically acclaimed novel

رمان تحسین‌شده‌ی منتقدان

a critically acclaimed TV series

مجموعه‌ی تلویزیونی مورد تحسین منتقدان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد critically

  1. adverb in a critical manner
    Antonyms:
    uncritically

لغات هم‌خانواده critically

  • adverb
    critically

ارجاع به لغت critically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «critically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/critically

لغات نزدیک critically

پیشنهاد بهبود معانی