شکل جمع:
loyaltiesوفاداری، باوفایی، صداقت، وظیفهشناسی، ثباتقدم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My loyalties to my family come before my loyalties to my work.
وفاداری من به خانوادهام پیش قدم است به کارم.
She gave him many assurances of love and loyalty.
به او قول فراوان عشق و وفاداری داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «loyalty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loyalty