با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Integrity

ɪnˈteɡrəti ɪnˈteɡrəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
درستی، امانت، راستی، تمامیت، بی‌عیبی، کمال، استحکام، یکپارچگی، همبستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a country's territorial integrity
- تمامیت ارضی یک کشور
- The emphasis should always be on the integrity and beauty of the poem.
- تأکید باید همیشه روی انسجام و زیبایی شعر باشد.
- the structural integrity of an aircraft
- استحکام ساختاری هواپیما
- a man of integrity
- مردی امانتدار
- His integrity would not allow him to steal.
- امانتداری به او اجازه نمی‌داد که دزدی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد integrity

  1. noun honor, uprightness
    Synonyms: candor, forthrightness, goodness, honestness, honesty, honorableness, incorruptibility, incorruption, principle, probity, purity, rectitude, righteousness, sincerity, straightforwardness, virtue
    Antonyms: corruption, disgrace, dishonesty, dishonor
  2. noun completeness
    Synonyms: absoluteness, coherence, cohesion, entireness, perfection, purity, simplicity, soundness, stability, totality, unity, wholeness
    Antonyms: incompleteness

ارجاع به لغت integrity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «integrity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/integrity

لغات نزدیک integrity

پیشنهاد بهبود معانی