صداقت، درستی، راستی، پاکدامنی، امانتداری
His integrity would not allow him to steal.
امانتداری به او اجازه نمیداد که دزدی کند.
Integrity is doing the right thing, even when no one is watching.
پاکدامنی یعنی انجام کار درست حتی وقتی کسی ناظر نیست.
a man of integrity
مردی امانتدار
یکپارچگی، انسجام، تمامیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The emphasis should always be on the integrity and beauty of the poem.
تأکید باید همیشه روی انسجام و زیبایی شعر باشد.
The integrity of the data must be preserved.
یکپارچگی دادهها باید حفظ شود.
a country's territorial integrity
تمامیت ارضی یک کشور
the structural integrity of an aircraft
استحکام ساختاری هواپیما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «integrity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/integrity