فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

همسفر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • کسی که با شخص دیگری سفر می‌رود
  • فونتیک فارسی

    hamsafar
  • اسم
    fellow traveler, fellow passenger, traveling companion
    • - همسفرم در اتوبوس کتابی درمورد تمدن‌های باستانی می‌خواند.

    • - My fellow traveler on the bus was reading a book about ancient civilizations.
    • - همسفر شدن

    • - to become a fellow traveler
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت همسفر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسفر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همسفر

لغات نزدیک همسفر

پیشنهاد بهبود معانی