شکل جمع:
puritiesخلوص، پاکی، صافی، پاکدامنی، عفت، طهارت، صفا
خلوص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
alcohol of extreme purity
الکل دارای خلوص زیاد
speaking a Persian of great purity
صحبت به فارسی بسیار سره
to test the purity of gold
بیغشی طلا را آزمودن
Fatima led a life of perfect purity.
فاطمه با کمال پاکی زندگی کرد.
The purity of his motive was evident.
خلوص نیت او آشکار بود.
to pollute the purity of the temple
پاکی معبد را آلوده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «purity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/purity