با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Purity

ˈpjʊrət̬i ˈpjʊərəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    purities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
خلوص، پاکی، صافی، پاکدامنی، عفت، طهارت، صفا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun uncountable
خلوص
- alcohol of extreme purity
- الکل دارای خلوص زیاد
- speaking a Persian of great purity
- صحبت به فارسی بسیار سره
- to test the purity of gold
- بی‌غشی طلا را آزمودن
- Fatima led a life of perfect purity.
- فاطمه با کمال پاکی زندگی کرد.
- The purity of his motive was evident.
- خلوص نیت او آشکار بود.
- to pollute the purity of the temple
- پاکی معبد را آلوده کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد purity

  1. noun The state of being pure
    Synonyms: pureness, cleanliness, cleanness, whiteness, clarity, immaculateness, stainlessness, clearness, untaintedness, immaculacy, sinlessness, unsulliedness, taintlessness, innocence
    Antonyms: impurity
  2. noun Innocence
    Synonyms: artlessness, guilelessness, blamelessness
  3. noun Chastity
    Synonyms: chastity, continence, innocence, virtue, abstemiousness, decency, cleanliness, modesty, honor, virginity, holiness, self-command, virtuousness, honour, piety, sanctitude, pureness

لغات هم‌خانواده purity

ارجاع به لغت purity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purity

لغات نزدیک purity

پیشنهاد بهبود معانی