امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Clarity

ˈklærəti ˈklærəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
وضوح، روشنی، آشکاری، صافی (درمورد آبگونه‌ها)، زلال بودن، شفافیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- this alcohol has lost its clarity.
- این الکل شفافیت خود را از دست داده است.
- He stated his points with clarity.
- او نکات خود را به وضوح شرح داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clarity

  1. noun clearness
    Synonyms:
    accuracy articulateness brightness certainty cognizability comprehensibility conspicuousness decipherability definition directness distinctness evidence exactitude exactness explicability explicitness intelligibility legibility limpidity limpidness lucidity manifestness obviousness openness overtness palpability penetrability perceptibility perspicuity plainness precision prominence purity salience simplicity tangibility transparency unambiguity unmistakability
    Antonyms:
    dirtiness obscurity unintelligiblity

لغات هم‌خانواده clarity

ارجاع به لغت clarity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clarity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clarity

لغات نزدیک clarity

پیشنهاد بهبود معانی