گذشتهی ساده:
pricedشکل سوم:
pricedسومشخص مفرد:
pricesوجه وصفی حال:
pricingشکل جمع:
pricesقیمت، بها، نرخ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
Customers are always looking for the best price when shopping online.
مشتریان هنگام خرید آنلاین همیشه به دنبال بهترین قیمت هستند.
What is the price of rent per month for this apartment?
نرخ اجارهی این آپارتمان در ماه چقدر است؟
The price of rice has gone up.
قیمت برنج بالا رفته است.
The price of oil has gone down.
قیمت نفت پایین رفته است.
He'll do anything for a price.
برای پول هر کاری میکند.
too highly priced
دارای قیمت گزاف
It is not easy to guess a man's price.
تخمین ارزش یک انسان آسان نیست.
to put a price on something
قیمت روی چیزی گذاشتن، ارزشیابی کردن
to increase (or decrease) prices
قیمتها را بالا (یا پایین) بردن
the price of wheat in today's market
نرخ گندم در بازار امروز
things of price
چیزهای پرارزش
Mehri's price is far above gold.
ارزش مهری به مراتب از طلا بالاتر است.
بها، هزینه، قیمت (نتایج ناخوشایندی از انجام کاری حاصل میشوند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sacrifice of time is a small price to pay for happiness.
فدا کردن زمان، هزینهای کوچک برای رسیدن به خوشبختی است.
There will come a day when they will pay a price for what they are doing today.
روزی خواهد رسید که تقاص آنچه را که امروز میکنند خواهند داد.
They paid a heavy price for victory.
پیروزی برای آنها گران تمام شد.
At what price?
به چه قیمتی؟
He won but only at a price.
او برنده شد ولی پس از زحمات زیاد.
victory at any price
پیروزی به هر قیمت
قیمت گذاشتن، قیمتگذاری کردن
They have priced their products out of the market.
بهای فراوردههای خود را آنقدر بالا بردهاند که برای آنها بازار نیست.
Each of the store's items is clearly priced.
هر یک از اقلام فروشگاه به وضوح قیمتگذاری شده است.
قیمت گرفتن، قیمت کردن، قیمت پرسیدن، استعلام قیمت کردن
We priced fabrics at several stores.
در چندین مغازه پارچه قیمت کردیم.
I spent the afternoon pricing different hotels for our trip.
بعدازظهر را صرف استعلام قیمت هتلهای مختلف برای سفرمان کردم.
1- به هر قیمت 2- هرطور که شده
پربها، قیمتی از قیمت گذشته، گرانبها
پربها، پرارزش
بهانامه، فهرست قیمتها
کمترین بها، نازلترین قیمت
(سهام و غیره) ارزش اسمی
قیمت تمامشده
دارای قیمت متوسط و بالا
قیمت پایین می آید، قیمت کاهش می یابد
قیمت بالا می رود، قیمت افزایش می یابد
قیمت بالا
افزایش قیمتها
قیمت پایین
افزایش قیمت ها
افزایش شدید قیمت / سر به فلک کشیدن قیمت
قیمت مضحک / قیمت غیرمعقول
کمترین قیمت ممکن، قیمت کف
به بهای سنگین، با فداکاری و رنج زیاد
گذشتهی ساده price در زبان انگلیسی priced است.
شکل سوم price در زبان انگلیسی priced است.
شکل جمع price در زبان انگلیسی prices است.
وجه وصفی حال price در زبان انگلیسی pricing است.
سومشخص مفرد price در زبان انگلیسی prices است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «price» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/price