آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ آبان ۱۴۰۴

    Price

    praɪs praɪs

    گذشته‌ی ساده:

    priced

    شکل سوم:

    priced

    سوم‌شخص مفرد:

    prices

    وجه وصفی حال:

    pricing

    شکل جمع:

    prices

    معنی price | جمله با price

    noun countable A2

    قیمت، بها، نرخ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Customers are always looking for the best price when shopping online.

    مشتریان هنگام خرید آنلاین همیشه به دنبال بهترین قیمت هستند.

    What is the price of rent per month for this apartment?

    نرخ اجاره‌ی این آپارتمان در ماه چقدر است؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The price of rice has gone up.

    قیمت برنج بالا رفته است.

    The price of oil has gone down.

    قیمت نفت پایین رفته است.

    He'll do anything for a price.

    برای پول هر کاری می‌کند.

    too highly priced

    دارای قیمت گزاف

    It is not easy to guess a man's price.

    تخمین ارزش یک انسان آسان نیست.

    to put a price on something

    قیمت روی چیزی گذاشتن، ارزشیابی کردن

    to increase (or decrease) prices

    قیمتها را بالا (یا پایین) بردن

    the price of wheat in today's market

    نرخ گندم در بازار امروز

    things of price

    چیزهای پرارزش

    Mehri's price is far above gold.

    ارزش مهری به مراتب از طلا بالاتر است.

    noun singular C1

    بها، هزینه، قیمت (نتایج ناخوشایندی از انجام کاری حاصل می‌شوند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The sacrifice of time is a small price to pay for happiness.

    فدا کردن زمان، هزینه‌ای کوچک برای رسیدن به خوشبختی است.

    There will come a day when they will pay a price for what they are doing today.

    روزی خواهد رسید که تقاص آنچه را که امروز می‌کنند خواهند داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They paid a heavy price for victory.

    پیروزی برای آن‌ها گران تمام شد.

    At what price?

    به چه قیمتی؟

    He won but only at a price.

    او برنده شد ولی پس از زحمات زیاد.

    victory at any price

    پیروزی به هر قیمت

    verb - transitive C1

    قیمت گذاشتن، قیمت‌گذاری کردن

    They have priced their products out of the market.

    بهای فراورده‌های خود را آن‌قدر بالا برده‌اند که برای آن‌ها بازار نیست.

    Each of the store's items is clearly priced.

    هر یک از اقلام فروشگاه به وضوح قیمت‌گذاری شده است.

    verb - transitive

    قیمت گرفتن، قیمت کردن، قیمت پرسیدن، استعلام قیمت کردن

    We priced fabrics at several stores.

    در چندین مغازه پارچه قیمت کردیم.

    I spent the afternoon pricing different hotels for our trip.

    بعدازظهر را صرف استعلام قیمت هتل‌های مختلف برای سفرمان کردم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد price

    1. noun financial value
      Synonyms:
      cost value rate fee charge amount payment expense worth compensation expenditure assessment figure return tab bill premium hire estimate outlay valuation discount wages reward toll fare score face value demand retail bounty prize ransom ceiling tariff reckoning quotation appraisal damage output disbursement dues asking price appraisement exaction sticker ticket barter tune wholesale
    1. noun consequences of action
      Synonyms:
      cost toll penalty expense sacrifice
      Antonyms:
      cause
    1. verb assess financial value
      Synonyms:
      value estimate evaluate appraise rate fix put a price on sticker mark up mark down cost reduce

    Collocations

    at any price

    1- به هر قیمت 2- هرطور که شده

    beyond (or without) price

    پربها، قیمتی از قیمت گذشته، گران‌بها

    of price

    پربها، پرارزش

    price list

    بهانامه، فهرست قیمتها

    base price

    قیمت مبنا

    قیمت مبنا، قیمت پایه

    Collocations بیشتر

    bottom price

    کمترین بها، نازل‌ترین قیمت

    call price

    (سهام و غیره) ارزش اسمی

    cost price

    قیمت تمام‌شده

    moderate to high in price

    دارای قیمت متوسط و بالا

    price goes down

    قیمت پایین می آید، قیمت کاهش می یابد

    price goes up

    قیمت بالا می رود، قیمت افزایش می یابد

    high price

    قیمت بالا

    price increases

    افزایش قیمت‌ها

    low price

    قیمت پایین

    price rises

    افزایش قیمت ها

    price soars

    افزایش شدید قیمت / سر به فلک کشیدن قیمت

    ridiculous price

    قیمت مضحک / قیمت غیرمعقول

    rock-bottom price

    کمترین قیمت ممکن، قیمت کف

    Idioms

    at a price

    به بهای سنگین، با فداکاری و رنج زیاد

    لغات هم‌خانواده price

    noun
    price
    adjective
    overpriced, priceless, pricey
    verb - transitive
    price

    سوال‌های رایج price

    گذشته‌ی ساده price چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده price در زبان انگلیسی priced است.

    شکل سوم price چی میشه؟

    شکل سوم price در زبان انگلیسی priced است.

    شکل جمع price چی میشه؟

    شکل جمع price در زبان انگلیسی prices است.

    وجه وصفی حال price چی میشه؟

    وجه وصفی حال price در زبان انگلیسی pricing است.

    سوم‌شخص مفرد price چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد price در زبان انگلیسی prices است.

    ارجاع به لغت price

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «price» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/price

    لغات نزدیک price

    • - priapism
    • - priapus
    • - price
    • - price control
    • - price fixing
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.