آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ دی ۱۴۰۳

    Ticket

    ˈtɪkɪt ˈtɪkɪt

    گذشته‌ی ساده:

    ticketed

    شکل سوم:

    ticketed

    سوم‌شخص مفرد:

    tickets

    وجه وصفی حال:

    ticketing

    شکل جمع:

    tickets

    معنی ticket | جمله با ticket

    noun countable A1

    بلیت

    ticket, بلیت
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She bought a ticket for the concert next week.

    او برای کنسرت هفته‌ی آینده بلیت خرید.

    The plane ticket was more expensive than I anticipated.

    بلیت هواپیما گران‌تر از چیزی بود که پیش‌بینی می‌کردم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The bus driver checked our tickets before we boarded.

    قبل‌از سوار شدن، راننده‌ی اتوبوس بلیت‌های ما را چک کرد.

    noun countable

    برچسب (کارت روی محصول که قیمت، اندازه و ویژگی‌های دیگر کالا را نشان می‌دهد)

    ticket, برچسب (کارت روی محصول که قیمت، اندازه و ویژگی‌های دیگر کالا را نشان می‌دهد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    They attached a ticket to the new dress on display.

    آن‌ها به لباس جدید داخل ویترین برچسب زدند.

    The price ticket indicated a special discount for students.

    برچسب قیمت نشان‌دهنده‌ی تخفیف ویژه برای دانش‌آموزان بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The ticket showed that the item was on sale for half price.

    برچسب نشان می‌داد که این کالا به قیمت نیم‌بها فروخته می‌شد.

    noun countable

    جریمه، برگه‌ی جریمه

    He received a ticket for parking in a no-parking zone.

    او به‌دلیل پارک کردن در منطقه‌ی پارک‌ممنوع جریمه شد.

    He was surprised to find a ticket on his windshield.

    او از دیدن برگه‌ی جریمه روی شیشه‌ی جلوی ماشین خود تعجب کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She was upset about the parking ticket she received downtown.

    او به‌خاطر جریمه‌ی پارکی که در مرکز شهر دریافت کرده بود ناراحت بود.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی سیاست فهرست نامزدهای انتخاباتی (فهرستی از افراد که نماینده‌ی حزب سیاسی خاصی هستند)

    The party's ticket includes several prominent candidates.

    فهرست نامزدهای انتخاباتی این حزب شامل چند نامزد برجسته است.

    Voters are excited about the ticket announced last week.

    رأی‌دهندگان در مورد فهرست نامزدهای انتخاباتی اعلام‌شده در هفته‌ی گذشته هیجان‌زده هستند.

    noun countable

    تیکت، تیکت پشتیبانی (درخواست کتبی از پشتیبانی سایت و محصول)

    I submitted a ticket to report the website's login issue.

    من برای گزارش مشکل ورود به وبسایت تیکت ارسال کردم.

    He checked the status of his ticket before going to bed.

    او قبل‌از رفتن به رختخواب وضعیت تیکت پشتیبانی خود را بررسی کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The Fast Dictionary support team responded quickly to my ticket regarding the subscription purchase.

    تیم پشتیبانی فست‌دیکشنری به‌سرعت به تیکت من در مورد خرید اشتراک پاسخ داد.

    verb - transitive

    بلیت فروختن، بلیت صادر کردن، بلیت‌فروشی کردن

    The two airlines will cooperate in ticketing.

    آن دو شرکت هواپیمایی در صدور بلیت با هم همکاری خواهند کرد.

    He forgot to ticket the few remaining customers before closing the gate.

    او فراموش کرده بود که قبل‌از بستن باجه به چند مشتری باقی‌مانده بلیت بفروشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The organizers plan to ticket the charity gala to raise funds.

    برنامه‌گذاران قصد دارند برای جمع‌آوری کمک‌های مالی برای جشن خیریه بلیت صادر کنند.

    verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی جریمه کردن

    The officer ticketed the driver for running a red light.

    افسر راننده را به‌خاطر عبور از چراغ قرمز جریمه کرد.

    The police officer ticketed the cyclist for riding without a helmet.

    افسر پلیس موتورسوار را به‌دلیل عدم استفاده از کلاه ایمنی جریمه کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The police plan to ticket vehicles blocking the emergency lane.

    پلیس قصد دارد خودروهایی را که مسیر ویژه را مسدود می‌کنند، جریمه کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ticket

    1. noun authorization on paper
      Synonyms:
      card paper pass permit license token certificate record receipt voucher badge label tag sticker coupon invite admission passport document note notice key check slip stub tab credential passage board docket chit raincheck password open sesame

    Collocations

    lottery ticket

    بلیط بخت‌آزمایی

    ticket window

    باجه، گیشه، محل فروش بلیت

    Idioms

    just the ticket

    (عامیانه) مخ‌کار، چیزی که کاملاً به‌درد می‌خورد

    that's the ticket!

    (عامیانه) درست است!، صحیح می‌فرمایید!، عیناً!

    سوال‌های رایج ticket

    معنی ticket به فارسی چیه؟

    کلمه "ticket" در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که در زمینه‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. در ادامه به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب درباره این واژه می‌پردازیم.

    کاربردها

    کلمه "ticket" در زبان انگلیسی به صورت‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عنوان مثال:

    - خرید بلیط آنلاین: امروزه خرید بلیط‌های مختلف به صورت آنلاین و از طریق وب‌سایت‌ها و اپلیکیشن‌های موبایل بسیار رایج شده است. این امر باعث سهولت در فرآیند خرید و کاهش زمان انتظار می‌شود.

    - مدیریت رویدادها: در صنعت رویدادها و کنسرت‌ها، مدیریت بلیط‌ها و کنترل ورود به محل برگزاری رویداد اهمیت زیادی دارد. سیستم‌های پیشرفته‌ای برای فروش و کنترل بلیط‌ها وجود دارد که می‌تواند تجربه کاربری بهتری را فراهم کند.

    نکات جالب

    - تاریخچه: واژه "ticket" از زبان فرانسوی "etiquette" به معنای برچسب یا نشانه گرفته شده است. در ابتدا، این کلمه به نشانه‌هایی اشاره داشت که در مکان‌های عمومی برای شناسایی افراد یا حقایق مشخص استفاده می‌شد.

    - بلیط‌های الکترونیکی: با پیشرفت تکنولوژی، بلیط‌های الکترونیکی (e-tickets) بسیار رایج شده‌اند. این بلیط‌ها معمولاً به صورت QR کد یا بارکد ارائه می‌شوند و می‌توانند به راحتی از طریق تلفن همراه اسکن شوند.

    - بلیط‌های رایگان: برخی از رویدادها یا سفرها بلیط‌های رایگان را به افراد ارائه می‌دهند، که می‌تواند به منظور تبلیغ یا جذب مخاطب باشد.

    گذشته‌ی ساده ticket چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ticket در زبان انگلیسی ticketed است.

    شکل سوم ticket چی میشه؟

    شکل سوم ticket در زبان انگلیسی ticketed است.

    شکل جمع ticket چی میشه؟

    شکل جمع ticket در زبان انگلیسی tickets است.

    وجه وصفی حال ticket چی میشه؟

    وجه وصفی حال ticket در زبان انگلیسی ticketing است.

    سوم‌شخص مفرد ticket چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ticket در زبان انگلیسی tickets است.

    ارجاع به لغت ticket

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ticket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ticket

    لغات نزدیک ticket

    • - ticker
    • - ticker tape
    • - ticket
    • - ticket window
    • - ticket-of-leave man
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.