با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ticket

ˈtɪkɪt ˈtɪkɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ticketed
  • شکل سوم:

    ticketed
  • سوم شخص مفرد:

    tickets
  • وجه وصفی حال:

    ticketing
  • شکل جمع:

    tickets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    بلیط، ورقه، آگهی، برچسب
    • - a round-trip ticket
    • - بلیط دو سره
  • verb - transitive
    برچسب زدن
  • verb - transitive
    بلیط منتشرکردن، بلیط‌دار کردن
    • - an automatic ticketing machine
    • - ماشین خودکار برای دادن بلیط
    • - The two airlines will cooperate in ticketing.
    • - آن دو شرکت هواپیمایی در صدور بلیط همکاری خواهند کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ticket

  1. noun authorization on paper
    Synonyms: admission, badge, board, card, certificate, check, chit, coupon, credential, docket, document, invite, key, label, license, marker, note, notice, open sesame, paper, pass, passage, passport, password, permit, raincheck, receipt, record, slip, sticker, stub, tab, tag, token, voucher

Collocations

Idioms

  • just the ticket

    (عامیانه) مخ‌کار، چیزی که کاملاً به‌درد می‌خورد

  • that's the ticket!

    (عامیانه) درست است!، صحیح می‌فرمایید!، عیناً!

ارجاع به لغت ticket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ticket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ticket

لغات نزدیک ticket

پیشنهاد بهبود معانی