گذشتهی ساده:
recordedشکل سوم:
recordedسومشخص مفرد:
recordsوجه وصفی حال:
recordingشکل جمع:
recordsضبط کردن (صدا یا فیلم)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
They will record the live concert.
کنسرت زنده را ضبط خواهند کرد.
Please remind me to record the meeting for those who cannot attend.
لطفاً به من یادآوری کنید که جلسه را برای کسانی که نمیتوانند در آن شرکت کنند، ضبط کنم.
ثبت کردن (اطلاعات و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The date of their wedding has not been recorded anywhere.
تاریخ ازدواج آنها در جایی ثبت نشده است.
The company requires employees to accurately record their hours worked each day.
این شرکت از کارمندان میخواهد که ساعات کاری روزانهی خود را بهدقت ثبت کنند.
نشان دادن (دماسنج و غیره)
A thermometer records temperatures.
دماسنج دما را نشان میدهد.
The thermometer recorded a high temperature of 100 degrees.
دماسنج دمای بالای ۱۰۰ درجه را نشان داد.
گزارش، شرح، ثبت
The record of sales for this month shows a significant increase compared to last year.
گزارش فروش این ماه نسبت به سال گذشته افزایش چشمگیری را نشان میدهد.
The company keeps a record of all its financial transactions.
این شرکت گزارش تمام تراکنشهای مالی خود را نگه میدارد.
سابقه، پیشینه
He refused to show his medical record.
او از نشان دادن سابقهی پزشکی خود امتناع کرد.
The police officer checked his record.
افسر پلیس سابقهی او را بررسی کرد.
موسیقی صفحه (گرامافون)
I found an old record in my grandfather's attic.
صفحهای قدیمی در اتاق زیر شیروانی پدربزرگم پیدا کردم.
She placed the record carefully on the turntable.
او صفحه را با دقت روی گرامافون قرار داد.
موسیقی آهنگ (ضبطشده روی صفحه)
a jazz record
آهنگ جاز
This is one of his latest records.
این یکی از آخرین آهنگهای او است.
ورزش رکورد
Our champion broke the world record.
قهرمان ما رکورد جهانی را شکست.
Our team's record of ten wins and two losses is the best in the country.
تیم ما با ده برد و دو باخت صاحب بالاترین رکورد در کشور است.
بیسابقه (خرید و فروش و غیره)، رکوردشکن (امتیاز و ضربه و غیره)
The work was finished in record time.
آن کار در کمترین زمان انجام شد.
The farmers celebrated a record harvest this year.
کشاورزان امسال برداشت بیسابقه را جشن گرفتند.
یادداشت کردن
The teacher reminded the students to record their observations in their science notebooks.
معلم به دانشآموزان یادآوری کرد که مشاهدات خود را در دفترهای علمی خود یادداشت کنند.
The journalist quickly recorded the interview.
روزنامهنگار مصاحبه را بهسرعت یادداشت کرد.
ضبط شدن (صدا یا تصویر)
It is recorded on this tape that we had a great time at the party last night.
روی این نوار ضبط شده است که در مهمانی دیشب به ما خوش گذشت.
The song is recorded in a professional studio.
این آهنگ در استودیوی حرفهای ضبط شده است.
کامپیوتر رکورد (مجموعهای از دادههای ساختاریافته)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
The database contains a record of all the customers who have purchased products from the company.
پایگاه داده مشتملبر رکورد تمام مشتریانی است که محصولاتی را از شرکت خریداری کردهاند.
Our database has a record of every transaction made in the last five years.
پایگاه دادهی ما رکوردی از هر تراکنش انجامشده در پنج سال گذشته دارد.
یادداشت
His daily records are not complete.
یادداشتهای روزانهی او کامل نیست.
I am reading her daily records.
دارم یادداشتهای روزانهی او را میخوانم.
اشاره کردن به، نشان دادن، حاکی بودن از
Histories record how Babylon fell.
تواریخ به چگونگی سقوط بابل اشاره میکنند.
Newspapers record that inflation has increased.
روزنامهها اشاره میکنند که تورم افزایش یافته است.
Those metal tools record an advanced civilization.
آن ابزار فلزی حکایت از یک تمدن پیشرفته دارد.
برای ثبت رسمی، به منظور اعلام رسمی
(ورزش و غیره) رکورد (چیزی را) در دست داشتن
make (or keep) record of something
چیزی را یادداشتکردن یا موردتوجه خاص قرار دادن، اسناد چیزی را نگهداشتن
محرمانه و خصوصی
ثبت شده، رسماً اعلام شده
رکوردشکن، فردادشکن، بیسابقه
(انگلیس) نامهی سفارشی، پست سفارشی
دارندهی رکورد، دارندهی فرداد
سابقهی امری را دقیقاً و صادقانه بیان کردن
رسماً نظر خود را اعلام کردن، علنی عقیدهی خود را گفتن
put (or set) the record straight
رفع سوء تفاهم کردن، شرح صحیح چیزی را دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «record» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/record