گذشتهی ساده:
designatedشکل سوم:
designatedسومشخص مفرد:
designatesوجه وصفی حال:
designatingبرگزیدن، در نظر گرفتن، معرفی کردن، انتخاب کردن، گماشتن (شخص)
The king designated his second son as his successor.
پادشاه پسر دوم خود را بهعنوان جانشین برگزید.
The teacher will designate a student to be the class representative.
معلم یک دانشآموز را به عنوان نمایندهی کلاس در نظر میگیرد.
تعیین کردن، در نظر گرفتن، مشخص کردن، تخصیص دادن (جا و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They designated the boundaries of the land.
آنها حدود زمین را تعیین کردند.
This room has been designated for reading.
این اتاق برای قرائت تخصیص داده شده است.
معرفیشده، تعیینشده، نامزدشده (شخص)
an ambassador designate
نامزد شغل سفارت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «designate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/designate